نقل خاطره از کتاب حماسه ی یاسین نوشته ی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد از دوران جنگ
هر موقع از شب که اتفاقی از خواب بیدار میشدم میدیدم کسی در اتاق نیست!
این برایم معما شده بود. کار طاقت فرسای آموزش غواصی دیگه رمقی برای کسی باقی نذاشته بود واقعا شبهایی که قرار نبود به کارون برویم از خستگی بیهوش میشدم.اما بچه ها این شب ها رو هم غمیمت میشمردن و به راز و نیازمی پرداختن یک شب از خواب بیدار شدم دیدم کسی در اتاق نیست!رفتم بیرون چون معمولا صابون در دستشویی نبود کورمال کورمال به داخل تدارکات دسته رفتم . ناگهان یکه خوردم.پشت کارتن های تغذیه قامتی بلند ولی خمیده با گردنی کج دیدم رفتم داخل زیرنور مهتاب چهره ی ملتهب و گریان و دستان به التماس بلند شده مسعود هم نوا شدم در قنوت داشت تندتند با اشک و ناله مناجات شعبانیه را از حفظ میخواند و اشک می ریخت دیگر نیازی به صابون نبود پاک شدم و شسته!
عشقم به خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام باعث شد بنده این وب رو برای رضایت ایشان بنویسم .
هدفم فقط جلب رضایت ایشان و تبلیغ اسلام است و بس .
اهداف این وب رو به طور کامل توی یه صفحه ای به نام اهداف وب مفصل نوشتم
اینم آدرسشwww.imammahdi313.blogfa.com/profile
عزیزان یرای دانستن درباره ی ما به پروفایل نویسنده مراجعه کنن
www.esgh313.blogfa.com/profile
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پایگاه مقتل نسخه ی چهارم و آدرس
esgh313.loxblog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
وب شما
لینکتان به طور
خودکار در پایگاه مقتل نسخه ی چهارم قرار میگیرد.